اویسا گلیاویسا گلی، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

اویسا...

میترسم...

کم کم دارم اماده میشم برای رفتن تو مطب دکتر موحدی. خیلی میترسم... از سرنوشتی که ممکنه سیاه باشه در انتطارم نشسته باشه... از سوزنی که باید از روی شکمم رد بشه و برسه به کیسه اب جنینیم... از اینکه به بچم اسیبی نرسه... این روزا پر از ترس شدم... خدایا کمکم کن............
13 ارديبهشت 1393

خدایا خواهش میکنم ...

درست ساعت3عصر روز چهارشنبه بود که با امیر رفتیم دم ازمایشگاه برای گرفتن جواب از غربارگری.من تو ماشین نشستم و امیر رفت دنبال جواب ی کم دیر کرد و وقتی امد گفت جواب حاضر نیست و باید نیم ساعت دیگه صبر کنیم رفتیم ی دور زدیم و ساعت 4 دوباره امیر رفت سراغ جواب راستش کلافه بودم اولش ازش خواستم خودم برم که نذاشت و خودش رفت دنبال جواب وقتی اومد گفت یکی از فاکترای ازمایش مشکل داره و احتمالا فردا باید بیایم دوباره برای از مایش مجدد.اولش زیاد متوجه نشدم و بیخیال بودم جواب گرفتم و ی نگاه روش انداختم مثل ازمایشای دیگه که ی چیزایی ازش میفهمیدم اینبار برعکس هیچی نفهمیدم فقط متوجه شدم کنار یکی از عددا ستاره گذاشتن. به طرف بیمارستان راه افتادیم اخه اون...
12 ارديبهشت 1393

دوستت دارم...

سلام خوشجل مامان.چطوری جیجر طلای من؟ قربونت برم انگار هنوز خبری از ورجو و وورجه هات نیست.عزیزم این هفته هفته اخر چهار ماهگیت هست که داریم به لطف خدا پشت سر میذاریم و تا امروز شما هنوز تصمیم به تکون خوردن نکردید البته از همون روزای اول تکون میخوردی منظورم تکونایی هست که منم متوجه بشم.تا حالا بچه خیلی خوبی بودی و اصلا اذیتم نکردی ،شرمنده من ی کم اذیتت کردم ی چند باری مریض شدم...که باید مامان ببخشی...بوووووووووووس میدونم بچه خوب و عاقلی هستی.انشالله... انشالله وقتیم به دنیا اومدی اروم و ناناز هستی.قربونت برم من. دیشب با خودم فکر میکردم چقدر خوشبختم که تو را دارم ...خدایا این نعمتت را از هیچ زن و مردی دریغ نکن...امین دیروز ص...
7 ارديبهشت 1393

باران عزیزم...

سلام باران جون بهت تبریک میگم.خیلی خوشحال شدم که فرشته ی اسمونیت زمینی شد. امیدوارم نه ماه بارداری خوبی را پشت سر بذاری و نینی جون صحیح و سالم به دنیا بیاد. انشاالله بقیه مامانای منتظرم زود از انتظار در بیان.اممممممممممممممممممین.   ...
2 ارديبهشت 1393

سال 93 مبارک ...

سلام عزیز دلم خوبی مامان جون؟ اول از همه ازت معذرت میخوام به خاطر نبود طولانی مدتم.اخه مامانت ی هفته قبل از عید بد جوری سرما خورد و حالش خیلی بد شد .انشاالله قسمت هیچ کس نشه.خیلی بد بود .اونقدر حالم بد بود که نتونستم بیام و پیام تبریک سال نو را بذارم. عزیزم وارد هفته دوازدهم شدیم.قربونت برم انشالله هفته چهلم ... راستش این روزا وضعیت ویارم خیلی بدتر از قبل شده یعنی از وقتی سرما خوردم این طوری شدم. . . نفسم خیلی دوستت دارم امیدوارم امسال سال خوبی با هم داشته باشیم دقبقا نیمه ی سال میشه که به دنیا میای.من برای اون وقت لحظه شماری میکنم.ی دو سه روزی خونه اقا جون(بابای بابایی) بودیم و امروز اومدیم خونه خودمون.سه شنبه ...
3 فروردين 1393

گروپ گروپ...

                                      گروپ گروپ... سلام نفس مامان .چطوری جیجیرم؟ شیطون بلا دیروز پیش دکترت رفتم .خانوم دکترت خیلی مهربونه.عزیزم همون اول منو سونو کرد و گفت بله قلب جیگر طلا گروپ گروپ میزنه.فدات بشم من اون لحظه قشنگترین لحظه تو عمرم بود،خوشجلم. البته من صدای قلبت را نشنیدم ولی خنده های خانوم دکتر نشون از خوب بودن همه چیز بود...خدایا شکرت .. کنجد من بزرگ شد و حالا دیگه قلب قشنگشم میتپه.. مامان جون الهی هزار سال قلبت گروپ گروپ کنه.خیل...
19 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اویسا... می باشد