خدایا خواهش میکنم ...
درست ساعت3عصر روز چهارشنبه بود که با امیر رفتیم دم ازمایشگاه برای گرفتن جواب از غربارگری.من تو ماشین نشستم و امیر رفت دنبال جواب ی کم دیر کرد و وقتی امد گفت جواب حاضر نیست و باید نیم ساعت دیگه صبر کنیم رفتیم ی دور زدیم و ساعت 4 دوباره امیر رفت سراغ جواب راستش کلافه بودم اولش ازش خواستم خودم برم که نذاشت و خودش رفت دنبال جواب وقتی اومد گفت یکی از فاکترای ازمایش مشکل داره و احتمالا فردا باید بیایم دوباره برای از مایش مجدد.اولش زیاد متوجه نشدم و بیخیال بودم جواب گرفتم و ی نگاه روش انداختم مثل ازمایشای دیگه که ی چیزایی ازش میفهمیدم اینبار برعکس هیچی نفهمیدم فقط متوجه شدم کنار یکی از عددا ستاره گذاشتن.
به طرف بیمارستان راه افتادیم اخه اون روز دکترم تو بیمارستان ویزیت میکرد.بعد کلی الافی ساعت 7نوبتمون شد.هرچی ساعت میگذشت دلهرم بیشتر میشد وقتی وارد اتاق شدم طبق معمول وزن و فشارم گرفتند اون روز برعکس همیشه که قلب بچم دیر چیدا میشد و ضربان خیلی ضعیفی داشت ،قلبش خیلی زود پیدا شد و با ی ضربان خیلی قوی.اما من دلم میخواست دکتر جواب ببینه وبگه مشکلی نیست...
اما این طور نبود وقتی دکتر جواب دید گفت که این ازمایش ی ریسک 2درصدی را نشون میده و ممکنه بچه مشکل داشته باشه........
وای خدایا چی داشتم میشنیدم.مطب دورسرم میچرخید تنها کاری که از دستم بر میومد فقط گریه بود.تو چند دقیقه کاخ ارزوهایی که با خون دل ساخته بودم رو سرم خراب شد.داشتم خفه میشدم.الهی هیچ مادری این روز منو نبینه...دوست داشتم یکی بیاد بزنه تو گوشم بیدارم کنه بگه که داری خواب میبینی...ولی نه همهچی واقعیت داشت...
دکترم برای شنبه عصر پیش ی دکتر دیگه نوبت امنیو سنتز برام زد.گفت با امنیوسنتز همه چی مشخص میشه.گفت احتمال ریسک تو ازمایش وجود داره اخه من همه جواب سونوهام خوب بوده.این تست احتمال خطا نداره حالا فردا باید برم امنیو سنتز .
اصلا باور نمیشه....
دوستای خوبم ازتون خواهش میکنم تو این روزای عزیز منو دعا کنید خواهش میکنم.جواب این تست دو هفته طول میکشه اماده بشه ...نمیدونم ماه دیگه این وقتا حالم چطوره دکتر میگفت اگه جواب خوب نباشه باید سقطش کنیم.
خواهش میکنم دعام کنید دعا کنید جواب منفی باشه و مشکلی نباشه.
خدایا قسمت میدم به پنج تن کمکم کن.من تحملش ندارم.این امتحان خیلی سخته....
الان سه روزه روز و شبم سیاه شده از ارامشی که تو خونم داشتم اصلا اثری نمونده.حس میکنم ی بار هزار تنی رو قلبم سنگینی میکنه.دستم میذارم روشکمم و میگم مامانی میخوام سالم باشی،پس سالم باش.نفس مامان خواهش میکنم قطع نشو.نفسم به نفست وصله.
خدایا این کابوس به سفیدی برسون...
نمیدونم...................................................................................................................