پنج ماهگی اویسا
سلام نفس مامان
خوبی؟به همین سرعت گدشت .پنج ماه از زمینی شدنت میگذره تو هر روز برامون عزیزتر میشی.
در کل میتونم بگم این ماه ی جورایی هم خوب بود و هم بد بود.
حوب بودنش به خاطر این که تا حدودی خوابت بهتر شده و حدودای ساعت11شب میخوابی.
ولی بدیش ...
شما کلا این ماه مریض بودی اولش که بعدواکسنت سرما خوردی و ی چند روزی بهتر بودی و بعدش باز ی هفته تب داشتی و بهدشم ی چند روزی چشمت سرما خورده بود.
خلاصه خدا را شکر الان بهتری .
تو این ماه خیلی فعالتر شدی دیگه دخترم رسما منو میشناسی و برا اومدن تو بغلم بیتابی میکنی.من عاشق این حرکتتم وقتی بغلت میکنم انگار خدا دنیا را بهت داده.
خیلی بیشتر از قبل با اسباب بازیات ارتباط برقرار میکنی.تمرکزت بهتر شده تو این ماه به عروسکای تشک بازیت دست میزنی و سعی میکنی به سمت خودت بکشی.
ی هفته از پنج ماهگیت میگذشت که به سمت راستت چرخیدی.
...
اویسا جونم دقیقا ی 15هم ماه پیش (بهمن)پارسال بود که متوجه شدم خدا جونی شما را به من و بابایی داره.تو اون روز حس خوبی داشتم .ی جورایی دلم برای اون روز تنگ شد.
دیگه کم کم داریم به سال جدید نزدیک میشیم.لباسای نو برات خریدیم.امسال اولین سالی هست که فرشته کوچولومون باهامونه.امیدوارم سال خوبی باشه.
راستی نهم اسفندم رفتیم گوشتو سوراخ کردیم.