سه ماهگیت مبارک دختر گلم...
سلام نفس مامان.چطوری دختر نانازم؟سه ماهگیتم تموم شد و وارد چهارمین ماه زندگیت شدی .عزیزم روز به روز ناز تر میشی.هر روز که میگذره بیشتر عاشقت میشم.خیلی جیگر شدی .بابایی خیلی دوستت داره میگه اویسا نفسشه.نفس هر دومونی.با اومدنت زندگیمون خیلی تغییر کرد.گلم خیلی دختر خوبی هستی.خیلی باهوشی درعین حال مهربون و خوش اخلاقم هستی.دوماهه بودی که میخندیدی اما تو سه ماهگی وقتی باهات صحبت میکردیم واکنش نشون میدایدی و برامون میخندیدی.
دوماه و چهار روزت بود که به اصرار بابایی برای تغییر روحیه من ی سفر کوچولو به کیش رفتیم .راستش خیلی خوش گذشت تو هم دختر خوبی بودی.
دیروز صبح بابایی رفتش.امروز خیلی نا ارومی کردی فکر کنم نبود بابات حس کردی.فکر میکنم دختر بابایی بشی اخه خیلی با بابات جور هستی.چند شبم بود بابایی میخوابوندت.
عزیزم خیلی به تلوزیون علاقه داری و دوست داری ببینی.
به پسونکتم حسابی عادت کردی.چند نمونه پسونک برات خریدیم ولی متاسفانه اونی که از همه زشتتره را انتخاب کردی و به هیچ وجه حاضر نیستی عوضش کنی.
اینجا لب ساحل بودیم(کیش)
اینجا تو فوروشگاه شاندیز خوابت برده بود
عزیزم اولین باری که سوار هواپیما شدی.
این لباس بابایی برا زمستونت خرید
اینم خانوم دکتر با اون پسونک خوشگلت قربونت برم
انجا هم اولین یلدای دخترم