میترسم...
کم کم دارم اماده میشم برای رفتن تو مطب دکتر موحدی.
خیلی میترسم...
از سرنوشتی که ممکنه سیاه باشه در انتطارم نشسته باشه...
از سوزنی که باید از روی شکمم رد بشه و برسه به کیسه اب جنینیم...
از اینکه به بچم اسیبی نرسه...
این روزا پر از ترس شدم...
خدایا کمکم کن............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی