سال 93 مبارک ...
سلام عزیز دلم
خوبی مامان جون؟
اول از همه ازت معذرت میخوام به خاطر نبود طولانی مدتم.اخه مامانت ی هفته قبل از عید بد جوری سرما خورد و حالش خیلی بد شد .انشاالله قسمت هیچ کس نشه.خیلی بد بود .اونقدر حالم بد بود که نتونستم بیام و پیام تبریک سال نو را بذارم.
عزیزم وارد هفته دوازدهم شدیم.قربونت برم انشالله هفته چهلم ...
راستش این روزا وضعیت ویارم خیلی بدتر از قبل شده یعنی از وقتی سرما خوردم این طوری شدم.
.
.
نفسم خیلی دوستت دارم امیدوارم امسال سال خوبی با هم داشته باشیم دقبقا نیمه ی سال میشه که به دنیا میای.من برای اون وقت لحظه شماری میکنم.ی دو سه روزی خونه اقا جون(بابای بابایی) بودیم و امروز اومدیم خونه خودمون.سه شنبه هم باید بریم سونوی nt.احتمالا جنسیتتم مشخص میشه.
عصرشم میریم عقد پسر خاله ی بابایی.راستی پنج شنبه هم عروسی دعوتیم .جمعه هم به امید خدا میریم سفرمون که با تاخیر اتفاق افتاد و پر از حکمت بود.عزیزم داریم میریم مکه.خیلی خوشحالم که تو را هم با خودم دارم میبرم .خدا جون خواست که تو هم تو سفر با ما باشی البته ی کوچولو هم استرس دارم بابت سلامتیت ولی من همه چیز را سپردم به خود خدا.ازش خوستم که مواظب تمشک کوچولوی من باشه تو این سفر.
انشاالله.
...
دوستای گلم سال جدید را به همتون تبریک میگم.امیدوارم تو این سال به همه ی ارزوهایی که در سال قبل داشتید و بهش نرسیدید برسید.امیدوارم خیلی زود همه مامانی منتظر بیان و بنویسن که انتظارشون تموم شده و فرشته شون زمینی شد .انشاالله.