سلام کنجدم...
سلام نفسم.سلام عزیزم.چطوری کنجد مامان؟قربونت برم من.
دیگه حالا دارم با خودت حرف میزنم.دیگه تو فضای مجازی نیستی،عزیز مامان.
ممنونم که خدا ارزوم براورده کرد.انشاالله همه ی منتظرا به زودی زود دامنشون سبز بشه.خدایا طعم این خوشبختی را به همه شون بچشون.ای خدای مهربون بهشون اجازه بده مادر بشن...مادر
دقیقا ی هفته پیش بود(سه شنبه رفتم پیش دکتر رژیمم .ماه پیشم که نتیجه نگرفتم به دکترم گفتم ی سری ازمایش هرمونی برام بنویسه که شاید مشکل هرمونی نداشته باشم.من ازمایش انجام دادم ولی نتیجه را پیش دکتر نبردم .
روزی که رفتم پیش دکتر رژیمم(البته دو هفته بود که رژیم میگرفتم)ج ازمایشم بردم پیشش تا ی نگاه بندازه.
اولش گفت که مشکلی نداری.بعدش ی دفعه گفت تو خون شما به مقدار زیاد ویروس سرخچه هست.
منو میگه انگار مطب دکتر رو سرم خراب شد چون میدونستم بدتر از سرخچه برای جنین هیچی نیست.به دکتر گفتم من احتمال میدم باردار باشم اونم بهم گفت فورا برو از بده ببینی حامله هستی یا نه.
شب شده بود تنها بودم.با عجله از مطب بیرون اومدم و رفتم اون طرف چهارراه ی ازمایشگاه بود بهشون گفتم ی از اورژانسی ازم بگیرن.اوناهم بهم گفتند باید یک ساعت منتظر بمونم برای اماده شدن جواب.
این ی ساعت برام ی سال طول کشید با حرفی که دکتر گفته بود میدونستم سرخچه دارم ولی دلم نمیومد دعا کنم که باردار نباشم بلاخره جواب ازمایش بهم دادن...بله مثبت بود.نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت تو راه برگشت همش گریه میکردم به خدا میگفتم حالا که دادی چرا این بلا سرم اومده.
خلاصه با گریه اومدم خونه .فقط یادم اود که یکی از دوستام سال گذشته تو بارداریش سرخچه گرفته بود و حالا بچه اش سالمه.فوری بهش زنگ زدم و جریان براش تعریف کردم اونم گفت که عکس از را برام بفرس.بعدش زنگ زد و بهم گفت دکترت اشتباه کرده و این مورد ایمنی بدنت در برابر سرخچه بوده نه خود سرخچه و بر عکس باید عددشم بالا باشه.
وای انگار خدا دنیا را بهم داده بود .نمیدونستم با چه زبونی ازش تشکر کنم.همش بهش دعا میکردم.بهترین خبری بود که میشنیدم.
بهدش زنگ زدم خبر به شوهری دادم اولش فکر میکرد شوخی میکنم ولی بعدش گریه کرد و فقط خدا را شکر میکرد.
.
.
.
دیروز نوبت دکتر داشتم اولش دکتر گفت که باید سونو بشی.وای که چقدر از سونو بدم میاد همیشه ازش خاطره بد داشتم .همیشه وقتی میخوابیدم پر از استرس بودم.
اولش دکتر گفت چیزی نمیبینم وای وقتی اینو گفت کم مونده بود دیوونه بشم.میخواستم جیغ بزنم گفتم دکتر من ازمایشم مثبت بود بعد ی کم گشتن گفت ی ساک حامله گی خیلی خیلی کوچیک داری .خیلی نگرانم کرد من انتظار داشتم بگه قلبش تشکیل شده حالا دکتر چی داشت میگفت؟
وای خدایا من تحمل هیچی را ندارم.خدایا کنجدم...
دکتر گفت همین الان برو ی از دیگه بده ببینم عدد بتا بالا اومده یا نه رفتم طبقه پایین از دادم باید دوباره اون یساعت طاقت فرسا را بگذرونم.وای اگه عدد پایین اومده باشه ....
خدایا فقط خودت ...
ساعت ٨شب جواب اماده شد.خدا ی بار دیگه به منجون دوباره داد.خدایا شکرت
بتا بالا رفته بود.سه شنبه١١٨ بود یکشنبه شده بود ١١٠٠بردم به دکتر نشون دادم.دکترم خوشحال شد و بهم گفت برو دو هفته دیگه برای سونو بیا ببینم قلبش تشکیل شده.
این جریان ی هفته کنجدم بود.هفته خیلی خوبی بود در عین حال خیلی سخت گذشت.
خدایا ازت خواهش میکنم تا دوهفته دیگه کنجدم قلبش تشکیل شده باشه.خدایا کمکم کم.
عزیز مامان تو هم دیگه شیطونی نکن.خیلی دوستت دارم.
انشاالله صحیح سالم به دنیا بیای.
راستی تصمیم دارم تو هفته های اینده ی تغییراتی تو وبلاگت انجام بدم شاید اسم وبلاگتم عوض کردم.
نفسمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی............